دانندۀ حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد، کنایه از قانون دان. (آنندراج) : بسیار کم شمردن ما لایق تونیست شاه آن بود که خوب نداند حساب را. یحیی کاشی (از ارمغان آصفی). ، زبان دان. (آنندراج)
دانندۀ حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد، کنایه از قانون دان. (آنندراج) : بسیار کم شمردن ما لایق تونیست شاه آن بود که خوب نداند حساب را. یحیی کاشی (از ارمغان آصفی). ، زبان دان. (آنندراج)
پرزدار مانند مخمل. (ناظم الاطباء). جامۀ پرزدار که پود آن مایل به یک جهت است. خوابناک. (یادداشت مؤلف). - مخمل خوابدار، مخملی که پود آن بلند است و بجانبی یا هر جانب میل تواند کرد
پرزدار مانند مخمل. (ناظم الاطباء). جامۀ پرزدار که پود آن مایل به یک جهت است. خوابناک. (یادداشت مؤلف). - مخمل خوابدار، مخملی که پود آن بلند است و بجانبی یا هر جانب میل تواند کرد
نام نهری بوده است. نهر خوابدان. منبع این رود از جویکان است و نواحی نوبنجان را آب دهد و پس رو به جلارچان رود با نهر شیرین آمیخته گردد و در دریا افتد. (فارسنامۀ ابن البلخی). رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 225 شود
نام نهری بوده است. نهر خوابدان. منبع این رود از جویکان است و نواحی نوبنجان را آب دهد و پس رو به جلارچان رود با نهر شیرین آمیخته گردد و در دریا افتد. (فارسنامۀ ابن البلخی). رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 225 شود